۱۳۹۵ شهریور ۱۷, چهارشنبه

متن کامل و بدون ممیزی گفتگو با سردبیر وبلاگ مردستیزی

طی هفته‌های گذشته گفتگویی با وبسایت "خانه امن" داشتم که مسئولان محترم این وبسایت بخش‌هایی از گفتگو را به‌دلیل اینکه به چارچوب کاریشان مربوط نمی‌شد حذف کردند. در این‌جا می‌توانید متن کامل این گفتگو را بخوانید. (بخش‌های ممیزی شده با هایلایت زرد مشخص شده‌است)
زنان حقیقی مردان را مورد خشونت قرار نمی‌دهند
در حالی که در طول دهه گذشته اقبال عمومی در سراسر جهان به سوی فمینیسم و احیای حقوق نادیده گرفته شده زنان و ایجاد بستر لازم برای برابری میل داشته، این روزها شاهد فعالیت برخی کنشگران اجتماعی تحت عنوان مبارزه با «مردستیزی» هستیم.

راه اندازی انجمن هایی تحت عنوان حمایت از حقوق مردان، یا مرد امروز، فعالیت صفحات مجازی در فیس بوک و وبلاگ هایی با مضامین مبارزه با مردستیزی، بخشی از تلاش های اخیر مردانه برای احقاق حقوق مردان خشونت‌دیده است.

بهروز جاویدتهرانی فعال دانشجویی سابق و کنشگر اجتماعی امروز که پیش از این بارها طعم بازداشت، بازجویی و زندان های طولانی مدت را چشیده، این روزها در کشور استرالیا زندگی می‌کند. این روزها بخشی از فعالیت های جاویدتهرانی بر احقاق حقوق مردان خشونت دیده متمرکز شده است. او وبلاگی به نام «مردستیزی» را به روز می کند. با او گفتگویی را داشته‌ام درباره کمپین‌اش. جاویدتهرانی ختنه پسران را هم از جنس ناقص‌سازی بدن دختران از مصادیق خشونت خانگی می‌داند.

آمارهای رسمی می‌گوید: در سال ۱۳۹۳ از مجموع ۴۵ هزار پرونده مرتبط با خشونت خانگی، ۱۳۵۰ نفر مرد بوده‌اند. گروهی می‌گویند عدم وجود گزارش‌های بیشتر به دلیل انگاره‌های مردسالانه‌ای است که مردان را با ترس و شرم ساکت می‌کند. درباره مردان قربانی خشونت خانگی با بهروز جاوید تهرانی گفتگویی کرده‌ام که با هم می‌خوانیم.

آیا از راه اندازی وبلاگ «مردستیزی» دستاوردی داشته ای؟ هیچ وقت پشیمان نشدی؟

با اینکه در این وبلاگ هیچ حرف سیاسی زده نمی‌شود و صرفا به مطرح کردن مشکلات مردان می پردازم، آن را در ایران فیلتر کرده‌اند؛ همین مطلب به تنهایی برای من معانی زیادی دارد. با این‌حال مردان زیادی بخصوص از ایران به من پیام می دهند و از شروع این حرکت قدردانی می‌کنند. آنها می‌گویند مورد خشونت همسرانشان قرار گرفته‌اند، ولی نرم‌های جامعه و تصورات کلیشه‌ای از مرد بودن به آنها اجازه نمی‌دهد که این خشونت‌ها را بازگو کنند. کلا نقش قربانی را بازی کردن چیزی نیست که قالب های تعریف شده جنسیتی از مردان انتظار داشته باشد.

اما بی تردید آمار خشونت خانگی علیه مردان به مراتب درسطح نازل تری است.

خیر ! درجوامع امروز حتی در همان کشورهای پیشرفته خشونت خانگی علیه مردان جدی گرفته نشده یا مورد بررسی قضایی قرار نمی‌گیرد و حتی این نوع خشونت دستمایه ساخت بسیاری از فیلم‌های کمدی قرار می‌گیرد و تماشاگران به آن می‌خندند. همین بی‌توجهی‌ها باعث رشد روزافزون خشونت خانگی علیه مردان شده و در کشورهای پیشرفته که خشونت خانگی گزارش شده و آمار آن منتشر می‌شود آمار خشونت خانگی زن و مرد تقریبا سر به سر است. بطور مثال در سوئد ۵۰ درصد قربانیان خشونت خانگی را مردان تشکیل می‌دهند.

شخصا از نزدیک با مردان قربانی خشونت خانگی برخورد داشته اید؟

بله من موارد این چنینی زیادی سراغ دارم و حتی اگر بخواهید می‌توانم شما را با مردانی که قربانی خشونت خانگی از سوی همسرانشان بوده‌اند وصل کنم تا مصاحبه بگیرید. در بین بستگان سببی خودمان هم مرد نجیبی را می شناسم که کارمند بانک است و سال‌هاست از سوی زنش انواع خشونت را تجربه می‌کند. وی کتک می­خورد، تحقیر می‌شود، زخم زبان می‌شنود، فریادها و بدزبانی‌های همسرش را تحمل می‌کند و یک‌بار که یکی از بستگان به او گفت چرا این زندگی ننگین را تحمل می‌کنی؛ ترس از زندان به دلیل اجرا گذاشتن مهریه را به عنوان دلیل مطرح کرد. البته من فکر نمی‌کنم این تنها دلیل وی برای باقی ماندن در این زندگی باشد. به هرحال چند سال زندان کسی را نمی‌کشد، ولی این زندگی مرگ تدریجی است.

نگران نیستید که به «زن ستیزی» متهمتان کنند؟

یکی از مشکلات کار ما همین است. متاسفانه به علت عدم فرهنگ سازی و آشنایی مردم با مسئله، حرکت ما در دفاع از حقوق مردان در برخی مواقع به دشمنی با زنان تعبیر می‌شود. در حالی که خیلی از دوستان و مشاوران من در این راه، فعالان برابری خواه زنان بوده‌اند. این یکی از مسائلی است که اکثر کسانی که با من تماس می‌گیرند را از فعالیت علنی باز می دارد. در صورتی که من و دوستانم معتقدیم کاری که شروع شده گفتمان برابری خواهی را نیز تقویت می‌کند.

در این شرایطی که اقبال عمومی در مسیر مبارزه برای احقاق حقوق زنان همدل شده است، شما چطور به ذهنتان رسیده که از حقوق مردان دفاع کنید؟

همان‌گونه که خودتان اشاره کردید اقبال عمومی در بین قشر روشنفکر که به این گونه مسائل توجه نشان می‌دهد برای احقاق حقوق زنان بسیار بیشتر است. همین رویکرد باعث شده تبعیض جنسیتی و خشونت خانگی علیه مردان یا پسرها نادیده گرفته شود و یا تفاوتی ماهوی بین این دو نوع تبعیض در نظر قشر مورد نظر وجود داشته باشد. از آنجا که پیشتر در زمینه حقوق بشر فعالیت کرده‌ام و مردان و پسران هم بشر محسوب می‌شوند و حقوق آنها نیمی از حقوق بشر است و جای خالی گفتمان حقوق مردان را در فضای گفتمان‌های مترقی ایران حس می‌کردم، پا در این راه گذاشتم.

مصادیق خشونت خانگی علیه مردان با مصادیق خشونت خانگی علیه زنان تفاوت دارد؟

به باور من فرقی ندارد فقط کمتر مورد حساسیت جامعه و مراجع قضایی قرارمی‌گیرد. اگر بخواهم خلاصه کنم، هرگونه خشونت فیزیکی از قبیل آسیب رساندن به اعضای بدن با کتک، ضرب و جرح با استفاده از دست یا ابزار دیگر و همچنین خشونت روانی، تهدید، توهین، تحقیر، سرزنش کلامی، فحاشی و محدود کردن ارتباط را شامل می‌شود. حتی رفتارهایی که حریم خصوصی فرد را نقض می‌کند مانند تعقیب کردن، چک کردن موبایل، ایمیل و فیسبوک همسر در بسیاری از کشورهای جهان مصداق خشونت خانگی تلقی می‌شوند. اما مشکل خشونت علیه مردان در خانه به پایان نمی رسد. جنگ، ختنه پسران، خدمت اجباری ، مجازات مرگ برای همجنسگرایان مرد و بسیاری موارد دیگر از جمله مصادیق خشونت علیه مردان در جامعه به حساب می‌آید.

این بار می رسیم به مصادیق خشونت اجتماعی علیه مردان

مردان، اولین قربانیان جنگ‌ها از ابتدای تاریخ تاکنون بوده‌اند و جانشان کمترین ارزشی نداشته است. شاید دلیل تاریخی‌اش این باشد که در گذشته اگر تنها یک مرد از قبیله‌ای زنده می ماند می­توانست کل زنان آن قبیله را حامله کند و قبیله به حیاتش ادامه دهد. در طول تاریخ این مردان بودند که بیشتر به بردگی گرفته می‌شدند؛ بسیاری از مردان در طول تاریخ اخته می‌شدند و هنوز هم اخته کردن در برخی کشورها همچون چین، کره جنوبی، چک، قزاقستان و … به عنوان یک مجازات اعمال می‌شود. این مردان بودند که برای تفریح دیگران در مبارزات گلادیاتورها کشته می‌شدند. هنوز هم خدمت سربازی در اکثر کشورهای جهان برای مردان وجود دارد و کشورهای انگشت شماری که زنان را هم مشمول خدمت سربازی می‌کنند کارهای سخت و خطرناک از جمله شرکت در نبرد را تنها به مردان اختصاص داده‌اند. فشار اجتماعی ناشی از تصویر کلیشه‌ای از مرد، که زنان نیز در شکل گیری آن بی‌تقصیر نبوده‌اند هنوز مردان زیادی را به کام مرگ می‌فرستد. به عنوان مثال در جنگ جهانی اول در انگلستان زنان پرهای سفیدی را به نشانه بزدلی به مردان و نوجوانانی که در جنگ شرکت نمی‌کردند می‌دادند و به این وسیله آنها را به خاطر شرکت نکردن در جنگ تحقیر می‌کردند.

وقتی وبلاگ شما را مطالعه می کردم از ختنه مردان به عنوان نوعی از انواع خشونت نام برده بودید، اما می‌دانیم بر سر این موضوع توافق جامعی وجود ندارد. یعنی مثل ناقص‌سازی بدن زن نیست که از مصادیق روشن خشونت خانگی باشد. آیا ختنه پسران از نظر شما خشونت است؟

بله. در دنیای امروز بیش از ۷۰۰ میلیون مرد در کودکی ختنه شده‌اند. این موضوع نه تنها نقض تمامیت فیزیکی کودک محسوب می‌شود، بلکه با از بین بردن هزاران گیرندهٔ حسی بسیار حساس و همچنین پایانه‌های عصبی بسیار تحریک کننده، در بزرگسالی حساسیت آلت جنسی را به میزان قابل‌توجهی کاهش میدهد. علاوه بر این، وارد آمدن آن درد شدید در هنگام ختنه به نوزادان اثرات روانی و اختلالات رفتاری شدیدی بخصوص بر روی رابطه مادر و کودک ایجاد می‌کند. تمام مواردی که باعث می‌شود ختنه دختران نقض حقوق بشر شمرده شود در مورد پسران نیز صادق است، پس چرا کسی ختنه پسران را محکوم نمی‌کند؟ آیا این خشونت خانگی و ناقص سازی جنسی کودک نیست؟

اما مردان ، بخش زیادی از قدرت و دارایی های جهان را مالکند، آنها بهترین مشاغل را در سیطره خودشان دارند.

این به دلیل این بوده که هزاران سال در ازای برعهده گرفتن کارهای سنگین و گاها مرگ‌بار مردان از حقوق بیشتری برخوردار بوده‌اند. همین اکنون هم به تلفات کارگران کشته شده در حین کار در کشورهایی مثل آمریکا و کشورهای اسکاندیناوی اگر نگاه کنید می‌بینید که با وجود برابری آمار اشتغال مرد و زن، بیش از ۹۰ درصد تلفات کار مربوط به مردان است. این یعنی مشاغل پرخطر سهم مردان است. به غیر از این من بر این باورم که در حوزه اشتغال تبعیض‌های جنسیتی دیگری نیز وجود دارد. برای مثال زنان متأهل در دنیا می‌توانند خود را خانه‌دار معرفی کنند و در خارج از منزل کار نکنند ولی در پیشرفته‌ترین کشورهای دنیا هم اگر مردی خود را خانه‌دار معرفی کند همه به وی می‌خندند. در ضمن، این که مردان در موضع برتر یا به تعبیر برخی؛ جنس اول هستند یک افسانه است، همچنین من به این مسئله نیز قائل به اهمیت نیستم که زنان از مردان ضعیف‌تر یا ناتوان‌تر هستند. همیشه هم قوانین و سننی وجود داشته که مردان را محدود کنند. برای مثال از لحاظ عرفی در کشور خودمان اگر یک زن مردی را مورد خشونت فیزیکی قرار دهد مرد مشروعیت آن را ندارد که خشونت وی را با خشونت جواب دهد. از کودکی به ما این را آموزش داده‌اند. اگر اشتباه نکنم یک سال پیش بود که زنان خاطرات خود را از خشونت خانگی بیان می‌کردند و در بسیاری از این خاطرات که به نظر می‌رسید صادقانه بیان شده، این زنان بودند که اولین ضربه را وارد می‌کردند و به عبارتی آغازگر خشونت بودند، سپس خودشان قربانی خشونت شدیدتری می‌شدند. با این حال از افکار عمومی انتظار داشتند فقط مردی که در عکس العمل خشونت بکار برده را محکوم کنند و تقریباً هم انتظارشان برآورده می‌شد.

تا به حال شده به خاطر فعالیت هایتان مورد اعتراض یک زن قرار بگیرید؟

بله مخصوصا اوایلی که وبلاگ را راه انداخته بودم. مردم کمتر با حوزه فعالیت‌های آن آشنایی داشتند اعتراضاتی می‌شد. هنوز هم گه گداری اعتراضاتی در فضای مجازی یا بصورت پیام خصوصی دریافت می‌کنم و سعی میکنم همه آن‌ها را با حوصله جواب دهم و سوء تفاهمات پیش آمده را برطرف کنم.

نظرتان راجع به فمینیسم چیست؟

وقتی در مورد فمینیسم حرف می‌زنیم در مورد چه چیزی داریم سخن می‌گوییم؟ اگر منظورتان اندیشه‌های طرفدار زن سالاری است، من مخالفم. "والری سولاناس"، فمینیست کلاسیک که ترور یک کارگردان آوانگارد آمریکایی را در کارنامه خود دارد در مانیفستش می‌نویسد: "اگر به مرد بگوییم حیوان، از وی تعریف کرده‌ایم، مرد یک دستگاه است، یک کیر مصنوعی که راه می‌رود". "سالی میلر گیرهارتنویسنده فمینیست و استاد سابق رشته‌ی مطالعات زنان در دانشگاه ایالتی سان‌فرانسیسکو معتقد است: "نسبت جمعیت مردان به جامعه‌ی بشری باید به ۱۰ درصد کاهش یابد و همان اندازه هم باقی بماند". فکر نکنم انسان غیر بیماری پیدا شود که با چنین اندیشه‌ای مخالفت نکند. برعکس این نوع طرز تفکر، فمینیست‌هایی هم هستند که دغدغه‌شان تنها پیشبرد منافع زنان نیست و برای دست‌یابی به حقوق برابر و بهبود وضعیت انسان‌ها تلاش می‌کنند. ضمن این‌که ترجیح می‌دهم این گروه را "برابری خواه" بنامم و نه فمینیست، به آنها احترام کامل می‌گذارم و با آنها احساس همپوشانی در بسیاری از اندیشه‌ها و فعالیت‌ها دارم.

گفتگو از: ماهرخ غلامحسین‌پور
منبع: خانه امن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر